«زبان هم مانند تفکر و اندیشه لایه لایه است و هر سطح از تفکر در یک لایه از زبان اتفاق می افتد. زبان زندگی روزمره (زبان مادری) جزء لایه های اولیه و سطحی زبان است. بعضی از مترجمان فکر می کنند صحبت کردن به یک زبان یا شناخت قواعد دستوری، برابر با تسلط بر آن زبان است، در حالی که این تسلط تنها در صورتی حاصل می شود که لایه های عمقی زبان را بشناسند، از قابلیت های نهفتۀ آن مطلع باشند، و بتوانند به اعماق آن نفوذ کنند. آنان با بضاعت کم و شناخت اندک در زبان مبدأ و مقصد به سراغ متون فلسفی می روند. بازار آشفتۀ ترجمه های متون فلسفی حاصل تلاش مذبوحانۀ مترجمان فارسی زبان برای برگرداندن لایه های عمقی و ژرف زبان مبدأ به لایه های سطحی و بی بضاعت زبان مقصد است. این متن ها تفکر و زبان را به بیراهه کشانده اند. مترجم وقتی می تواند نقش خود را به عنوان نقطۀ اتصال و پل ارتباطی دو زبان درست ایفا کند که از لایه های رسوبی و فراموش شدۀ زبان مبدأ و مقصد شناخت کافی داشته باشد و آن ها را به درستی با یکدیگر هم افق کند.»
سهیلا میرشکاک، جهان در لحظۀ انزوا، ویژه نامۀ الـف، ش 5. ص 74
پاسخی بگذارید